امیر علی امیر علی ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره
آیهآیه، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

امیرعلی وآیه نفس های مامان و بابا

امیرعلی در تولد مامانیش (مامان مامان فاطمه )

سلام گل پسر مامان ،عزیز دل ، مامان به قربون شیطنت هات بره که جدیدا پرانرژی تر از قبل شدی و شیطون تر با همه شیطنتهات خیلی دوست دارم عاشقتم عزیزم اول تیر تولد مامانی بود ولی به علت اینکه مامانی مسافرت بود نتونستیم تولدی برای مامانی بگیریم .پریشب با توجه به اینکه تونستیم همگی جمع بشیم یک تولد کوچولو برای مامان جونی گرفتیم شما هم حسابی ذوق کردی و عکس گرفتی و حرکات موزون از خودت نشون دادی . این شمع تولد برای مامانی امیرعلی هست ولی امیرعلی کلی با این شمع عکس داره .البته انشالله تولد 55 سالگی پسرم ولی بچه ام هنوز دو سالش هم نشده .   این عکس امیرعلی با مامانیش هست اینم شیطنتهای امیرعلی ای...
17 تير 1393

خواب امیرعلی

سلام مامان گلم خوبی عسلم خوشگل مامان این روزها اینقدر که بازی میکنه در مهد بعضی وقتها که دنبالش میرم در حقیقت از خستگی بیهوش شده                                             عزیز مامان خسته نباشید خیلی دوست دارم   ...
19 خرداد 1393

شیطنت های گل پسری در مهد

سلام عزیز مامان مامان به قربونت بره که خیلی نازی  عزیزمی چند روز پیش من از خاله فرشته مدیر مهد امیرعلی خواستم اگر میتونه چند تا عکس از گل پسرم بگیره چون من همه لحظات پیش پسر نیستم و دوست داشتم از اون عکس ها هم یادگاری داخل وبلاگ گل پسر بزارم خاله فرشته هم قبول زحمت کردن و از گل پسری چند تا عکس گرفتن .ممنون از خاله فرشته                                                           ...
22 ارديبهشت 1393

نماز خوندن گل پسرم

عزیز دلم، نفسم ،هستی مامان سلام خوشگل مامان این روزها خیلی ناراحتم که نمیتونم یک عکس از گل پسرم بگیرم .مامان رو ببخش و همونطور که همیشه وقتی مثلا گریه میکنم میای دستات رو میاندازی دور گردنم و منو خوشحال میکنی لپت رو میاری که بوست  کنم همون کار رو برام انجام بده . از 5 شنبه پیش دوست بابایی برای گل پسر ما یک جوجه محلی هدیه آورده و عزیز دل مامان با یک کمی ترس ولی به همراه باباجونش سعی میکنه روزی نیم ساعت با جوجه اش خوش باشه البته بماند که همش میگه توتو .تو بیداری میگه توتو توی خواب میگه توتو .مامان به قربونت بره که اینقدر عشقی اما بگم از دیروز که وقتی داشتم نماز مغرب و عشا رومیخوندم خیلی قشنگ آهسته اومدی کنار .فکر کردم میخوای مهرم...
17 ارديبهشت 1393

مامانی گلم ورودت به بیست ماهگی مبارک

سلام نفسم هستیم امیدم  لحظه ها که میگذره اینکه داری بزرگ میشی برام هم لذت داره و هم ناراحتی .لذت که بزرگ شدن و قد کشیدنت رو میبینم و ناراحتی برای اینکه نکنه کمی و کسری برایت بگذارم اگر کمی بود منو ببخش عزیز مامان توی این ماه قشنگ دستشوییش رو میگه و من نمیدونم از پوشک بگیرمش یا نه آخه تازه از شیر گرفتمت و ناراحتم نکنه مشکلی برایت بوجود بیاید چون روانشناسها معتقدند دو کار رو همزمان از کودک نگیریم  شعر ببیی رو میخونی و عمو زنجیر باف رو جواب میدی  بابا و مامان رو میگی عزیزم همه کارهایی که میخوای انجام بدی با اجازه انجام میدی ولی حتما و حتما از من اجازه میگیری  دوست دارم خوابیدن هات رو وقتی میخوابی بیشتر از اونچه که مع...
7 ارديبهشت 1393

تولد با تاخیر بابا سعید

عزیز دل مامان نفسم سلام قربونت بشم عزیز دل سیزده فرودین روز تولد بابا سعید بود ولی چون مامانی و خانواده عمه فهیم نبودند و درمسافرت به سر می بردند تولد بابایی با تاخیر دیروز برگزار شد.اینجا جا داره هم از بابایی عذرخواهی کنیم که تولد با تاخیر انجام شد و هم تولدش رو تبریک بگیم .چند تا عکس ازپسرگرفتیم که بریم با هم ببینیم . ...
23 فروردين 1393

امیرعلی سال نو و ورودت به نوزده ماهگی مبارک

سلام نفس مامان عشقم عزیزم  مامان به قربونت بره که همش شدی شیطنت .اول از همه سال نو رو به شما تبریک میگم و بعد هم یکماه بزرگ شدنت رو میدونی اینترنت خونه قطع شده و من شرمنده گل پسرم شدم که نتونستم وبش رو زود آپ کنم . خوشگل مامان در چهارم فرودین رفت و اکسن یک سال و نیمش رو زد خداروشکر خیلی اذیت نشد و با توجه به اینکه کلا بچه صبوریه خیلی خوب بود .بعد هم بدنش برای یک چند روزی ریخت بیرون که نشان از گرمی بود .این عید مامان فاطمه خیلی سرمای بدی خورد و اکثر مواقع با پسری توی خونه بودن و شاید همین موضوع باعث شد که شرمندگی مامان فاطمه نسبت به پسری خیلی بیشتر بشه . چند جایی عید دیدنی رفتیم که گل پسری واقعا گل کاشت و حسابی ما رو خجالت زده کرد ...
17 فروردين 1393

پیشاپیش سال نو مبارک

سلام عشقم امیرعلی مامان  خوبی عزیز دلم .گفتم آخر سال بیام و یک حرفهایی رو بزنم  عزیز مامان سال 92 داره تموم میشه و سال 93 داره میاد .مامانی بابت بزرگ شدن گل پسری خیلی خوشحاله .امیرعلی ،خرید عید رو برای شما انجام دادیم .هرچند که خرید کردن با امیرعلی خودش یک عالمه ماجرا  داره ولی کلی خاطره بود برای منو بابا سعید . من مامان امیرعلی سال نو رو به همه تبریک میگم و امیدوارم سال پر خیر و برکت داشته باشید امیدوارم زندگی به کامتان باشد و به همه آرزوهایتان برسید .انشالله بعد از عید با دست پر میام کلی عکس و خاطره . سال نوتون مبارک .دلتون شاد باد  موقع سال تحویل دوستان مارو از دعای خودتون بی نصیب نکنید  ...
26 اسفند 1392

مامانی ورودت به هیجده ماهگی مبارک

سلام نفسم عشقم عزیزم        از اینکه داری اینقدر زود بزرگ میشی بعضی وقتا دلم میگیره عاشق این معصومیتت هستم عاشق این نگاههای خوشگلت که وقتی اشتباه میکنی و من ناراحت میشم هستم .مامان به قربونت بره داری دو ماهه که مهد میری و بزرگ شدنت رو میبینم داری قد میکشی و با این قد کشیدن دارم جون میگیرم . تمام تلاشت رو میکنی که حرف بزنی و بعضی وقتا کلی برام حرف میزنی و بعد سرت رو به نشانه تایید بالا و پایین میکنی که من حرفات رو تائید کنم .حلقه های بازیت رو خیلی دوست داری .جدیدا ماشین بازی میکنی و یا خونه سازی .توی مهد دیگه با بچه ها بازی میکنی شیطون شدی و من رو خیلی شاد میکنی . عزیز مامان گوشی موبایلم دوباره از صدقه سر شما...
4 اسفند 1392

سفری به گرگان

سلام نفسم عسلم خوشگلم  مامانی به قربونت بره عزیز دلم آخر هفته گذشته ما رفتیم گرگان که هم پای دیگ سمنو خاله نرگس باشیم هم یک حال و هوایی عوض کنیم .پسری رو در چند ماهگیش همه دیده بودن و الان که دیگه برای خودش مردی شده بود و قیافه اش کلی تغییر کرده بود باعث تعجب و خوشحالی همگان بود .توی این بین نوه خاله ام هم بود که 5 ماه از امیرعلی کوچیکتر هست و این دو تا با هم کلی شیطنت میکردند البته امیرعلی کلی قلدری میکرد و رادین (نوه خاله ) دیگه از امیرعلی میترسید حتی وقتی که امیرعلی نزدیکش می شد می نشست و گریه میکرد اینو بگم که من اصلا خوشحال نبودم از این موضوع ولی ..........       امیرعلی پای دیگ سمنو ،بچه ام تمام تلاش...
19 بهمن 1392