امیرعلی وآیه نفس های مامان و بابا

...

سلام پسرم عزیزم نفسم تولدت مبارک عزیز دل مامان امروز یکسال بزرگتر شده قشنگ شعر میخونه صلوات و سوره توحید میخونه .عشق مامانش هست همچنان بمب انرژی هست .امروز تولد گل پسرم هست یادش به خیر 4 مهر 91 با استرس فروان از اینکه صدای قلب امیرعلی شنیده نمیشد پا به اتاق زایمان گذاشتم و حالا امروز صدای قلبش بهونه زندگیم هست بهونه موندن و زندگی کردنم هست .امیرعلی پسر مامان قشنگ من خیلی دوست دارم خداروشکر میکنم که وجود شما رو در زندگی من گذاشت و باعث رونق و دلگرمی من به همه چیز شد وخداروشکر میکنم که شما رو سالم تندرست به من داد وقتی میخندی وقتی گریه میکنی وقتی میدوی بازی میکنی مامان مان میگی همه اینها باعث میشود که شکرگزار خدای بزرگ باشم .امیرعلی ...

  ...

      ...

  ...

...

...

    ...

سلام بر عشقای مامان نفسهای من اینقدر دوستون دارم و برام عزیز هستید که حد و حساب نداره مامان قربونتون بره چهارشنبه و 5 شنبه دخترخاله های من از گرگان اومدن و بچه های ما با هم کلی بازی کردن .البته این بازی بدون دعوا هم نبود ولی روی هم رفته روز خیلی خوبی بود یاد بچه گی کردمو و کلی ذوق . از اینکه حداقل بچه هامون هم مثل خودمون با هم بازی میکنند کلی کیف کردیم .بگذریم از این همه لذت بردن من .     این دو تا عکس آخر هم چند شب پیش امیرعلی به همراه عمه جونیش رفته بود پارک و کلی خوش گذرونده بود و این عکسا رو عمه از پسری گرفته بود . ...