امیرعلی وآیه نفس های مامان و بابا

سلام نفسهای مامان  ببخشید که خیلی دیر به دیر میام پنج شنبه عازم مشهد شدیم و جمعه  برای زیارت به حرم رفتیم .جای همه دوستان خالی خیلی خوب بود .بماند که خیلی اتفاقات افتاد که این سفر رو سخت کرد ولی زیارت امام رضا خیلی عالی بود .وقتی که وارد دارالحجه شدیم آیه خانوم سریع جوراب و کفش و کلاه و کاپشنش رو درآورد و آماده بازی شد و حسابی با امیرعلی بازی کردن . اما شیطنتهای بچه ها توی حرم     ...

...

عاشقتونم ...

...

سلام عزیزای دل مامان نفسهای من خوب بعد از تولد امیرعلی و آیه نوبت به تولد خاله فهیمه میرسه و این بار یک تولد خودمونی در خونه مامانی (مامان مامان فاطمه )شب خوبی بود البته امیرعلی و آیه کلی اذیت کردن ولی خوب بود خداروشکر ...

...

  ...

      ...

سلام گل دخترم ، عزیز دلم ،مامان جونم تولدت مبارک عزیز دل مامان گل دخترم نفسم امروز یکساله شدی راه میری کلی شیطنت میکنی عشوه میای خجالت میکشی گریه میکنی و همه همه اینها نشان از این دارد که دختری .طاقت گریه امیرعلی رو نداری اگر دعوایش کنم ناراحت میشی و نشان میدهی که خواهری .وقتی بابا سعید رو می بینی کلی خودت رو لوس میکنی بغلش میروی دست بر گردنش میاندازی و نشان میدهی دختری و دختر پدر دوست است . لطافت دخترانه داری .وقتی مردی رو میبینی سرت رو به نشان خجالت پایین میاندازی و می توان گفت دختری .دخترم عزیزم نفسم خجالتت و حجب و حیایی که داری دوست دارم و امیدوارم امروز که تولد یکسالگیت هست تا تولد صد سالگیت همراهت باشد .خواهر بودنت و پشت و پناه امیر...