یک روز تعطیل با آیه و امیرعلی و رادین
سلام بر عشقای مامان نفسهای من اینقدر دوستون دارم و برام عزیز هستید که حد و حساب نداره مامان قربونتون بره
چهارشنبه و 5 شنبه دخترخاله های من از گرگان اومدن و بچه های ما با هم کلی بازی کردن .البته این بازی بدون دعوا هم نبود ولی روی هم رفته روز خیلی خوبی بود یاد بچه گی کردمو و کلی ذوق . از اینکه حداقل بچه هامون هم مثل خودمون با هم بازی میکنند کلی کیف کردیم .بگذریم از این همه لذت بردن من .
این دو تا عکس آخر هم چند شب پیش امیرعلی به همراه عمه جونیش رفته بود پارک و کلی خوش گذرونده بود و این عکسا رو عمه از پسری گرفته بود .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی