امیر علی امیر علی ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره
آیهآیه، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

امیرعلی وآیه نفس های مامان و بابا

گل پسرم ورودت به 17 ماهگی مبارک

1392/11/5 13:20
نویسنده : مامان فاطمه
405 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دل مامان سلام خوشگلمی عسلمی و عاشقتم 

عزیز مامان به لطف خدا یک ماه گذشت یک ماهی که پر از بالا و پایین بود نشست و برخاست و مریضی .

و یک ماه هم از رفتنت به مهد گذشت البته مریضی امیرعلی به مهد بر نمیگشت چون امیرعلی وقتی از کربلا برگشت ضعیف شد و این مریضی از اونجا شروع شد .خداروشکر الان خیلی بهتره و من خداروبابت این موضع خیلی شکر میکنم .

 پسرم با بعضی از کلمات منظورش رو به من می فهمونه مثلا برای آب میگه بـ آ 

یا اگر چیزی میخواد حتما دستم رو میگیره و میبره چون همش میگم اجازه گرفتی هر چند که خونه مامانی (مامان خودم که میره ) خیلی خوشحاله و هر کاری دلش بخواد میکنه و من در مورد این عملش نمی دونم چیکار کنم .

دائما توی کابینتهام هست گل پسر و یا در حال تخلیه اونها و یا در حال خرابکاری .درب حموم رو میدونه کجاست و دائما دستم رو میگیره که منو ببر حمام و اگر حواسم نباشه و در حموم باز باشه سریع میره توی حمام .عاشق آب بازیه .دختر عمه هاش آذین و فاطمه رو خیلی دوست داره .جدیدا یک موقع هایی میبینم از دست کارهای خودش میخنده و دستش رو جلوی دهنش میزاره مثل بزرگترها .یا مثل مردا دستاش رو پشتش میزاره و راه میره .گوشی تلفن رو خیلی دوست داره و دائما به دستش هست و میگه بله .....سعی میکنه برام حرف بزنه مثلا وقتی که داره شیر میخوره انگار یادش میاد موضوعی رو ومیاد بیرون و تند تند حرفایی میزنه که من متوجه نمیشم و بعد کلی میخنده و من هم باهاش میخندم .خیلی کنجکاوه و همه چیز رو با دقت نگاه میکنه اگر کار فنی انجام بدی یا با موبایل کار کنی همه اینها رو با دقت نگاه میکنه و خیلی جالبه که هیچ حرفی نمیزنه فقط و فقط نگاه میکنه .......بالاخره با همه این حرفا من که خیلی دوستش دارم و خیلی عاشقشم .نفسم هست .

 

امیر علی در حال بله گفتن 

امیرعلی با دقت تمام دارد نگاه میکند که چه اتفاقی میافتد.

گل پسر با دقت تمام پهلون پنبه رو نگاه میکنه 

بعد از کلی که تلاش کردم که منو ببینه یک لحظه برگشته که شده شکار لحظه ها 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

زهرا از بجنورد
5 بهمن 92 14:20
وای که چقدر این رنگ بهش میاد خوشکل شدی گل پسر خدا حفظش کنه
مامان فاطمه
پاسخ
مرسی عزیزم قربونت برم
مامان امیررضا
5 بهمن 92 22:02
سلام عزیزم ورودت به 17 ماهگی مبارک قلبون حرف زدنت که سعی داری همه چیزو به مامان بفهمونی..... امیررضا هم خیلی حمامو دوست داره و نشونش میده میگه اب بازی..... عزیزم این بچه ها خونه مادرجون و عزیزجون راحت نباشن پس کجا باشن
مامان ترنم
6 بهمن 92 12:50
سلام گلم عشقم تولدت مبارک
مامان فاطمه
پاسخ
عزیزمی
مامان محمدطه
6 بهمن 92 14:47
عزیزم خدا حفظش کنه ماشاالله چقدر شیرین و با نمکه گل پسرتون مهد میفرستینش؟ کدوم مهد؟
مامان فاطمه
پاسخ
سلام عزیزم خوبی ؟ قربونت برم آره مهد میره چون من کارمندم .دانشگاه ما برای بچه ها مهد راه اندازی کرده همونجا میره
نازنین بانو
7 بهمن 92 8:58
ای جان نی نی .انقد خوشم اومد میگی موقع شیر خوردن اون کارا رو میکنه .عززززیزم
مامان فاطمه
پاسخ
آره عزیزم هر روز حرف جدیدی بعد هم خنده جدیدی از خودش نشون میده
مامان سید
12 بهمن 92 13:55
حالا خوبه تو عکس آخر برگشته و نگاتون کرده....
پریسا نجفی
13 بهمن 92 9:23
سلام دوست عزیزم خوبی ؟ ازسایتت خیلی خوشم اومد به منم سربزن اومدم برای دوستای خوبم که مادری نمونه هستند وبلاگی زنانه درست کردم که باب کارشونه اگر دوست داشتی ما را هم قابل بدون . راستی منو توی سایت قشنگت لینک کن و بهم خبر بده تا منم تو را توی سایتم قرار بدم ببخش و ممنون