آنچه گذشت
امیرعلی عزیزم سلام مامان جونی قربونت بشه مامانت خیلی دوست دارم
پسرم اول یک خبر بد بدم که توی دهه آخر صفر طی یک اقدام موبایل من از جیبم افتاد و زیر ماشین رفت و lcdآون خرد و خاکشیر شد چی بگم که فعلا تا زمانی که موبایل ،موبایل بشه دیگه هیچ عکسی ندارم که برات بزارم و کلی معذرت میخوام .
و دوم توی دهه آخر خونه مامانی (مامان مامان فاطمه ) روضه بود و ما درگیر روضه بودیم بماند که امیرعلی من از یکشنبه هفته پیش دچار این ویروس لعنتی شده و بچه ام کلی مریضه مامان برات بمیره که تب و سرما و گوش درد شما رو ول نمیکنه .توی این دهه یک روز ما هم شعله زرد می پزیم و در روضه مامانی پخش میکنیم .ببخشید عکس ندارم
سوم اینکه امیرعلی داره میره مهد البته به تازگی ولی خداروشکر این اقدام انجام شد و چون مهد محیط کارمون هم تعداد بچه اش کمه و هم چون زیر نظر دانشگاه هست امیرعلی رو فرستادیم مهد .اینجا از بابایی خیلی تشکر میکنیم که این اجازه رو صادر کردن و از خاله فائز و مامانی هم ممنونیم که توی این مدت قبول زحمت کردن و امیرعلی ما رو نگه داشتن .ممنون
خداروشکر به خاطر داشتن امیرعلی نازنین .خداروشکر به خاطر سلامتی و خداروشکر بابت همه چیز که داریم و حتی اون چیزهایی که نداریم .