بدون عنوان
سلام نفسم همه وجودم امیرعلی خوشگلم
مامان به قربونت بره که دارم مینویسم کلی دلم ضعف کرده برات .
عزیزم با تموم شدن ماه صفر و بهتر شدن شما روند مهد رفتن شما ادامه پیدا کرده از اینکه میری مهد و قرار خیلی مستقل بشی خیلی خوشحالم هر چند که هنوز خیلی عادت نکردی و خانم صابری مسئول مهد رو از دست و کتف انداختی .خانوم صابری مسئول مهد است ولی شما با ایشون ارتباط خیلی خوبی برقرار کردی و خداروشکر ایشون رو خیلی دوست داری .
5 شنبه گذشته امیرعلی جون رو بردیم آرایشگاه .خیلی تلاش کردم اونجا بتونم از شما عکس بگیرم (5 شنبه تازه موبایل مامانی درست شده ) ولی شما اینقدر گریه داشتی که نتونستم هیچ عکس خوبی بگیرم .شنبه خونه مامانی (مامان بابا سعید) جشن تاجگذاری حضرت زهرا بود که خیلی خوش گذشت البته شما پیش بابا جونی موندی خونه و بعد از جشن اومدی البته باید بگم شب قبلش توی کارها مخصوصا شکلات خوردن تمام تلاشت رو کردی و دلی از شکلات در آوردی
امیرعلی مامان دوست دارم همین طوری که بزرگ میشی بچه عاقلی هم بشی هر چند که خیلی شیطونی و فقط و فقط با عموپرونگ و کلیپاش هست که یک کم میشینی .
امیرعلی برای مامانو بابا خیلی دعا کن نمی دونم چرا مدتی هست که گره از مشکلاتمون برداشته نمیشه شاید مشکل از خودمون هست ولی دوست دارم با دستهای کوچیکت ما رو دعا کنی با قلب صافت از خدا بخوای که مشکل همه رو حل کنه مشکل ما رو هم حل کنه
عاشقتم مامانی