امیر علی امیر علی ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره
آیهآیه، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

امیرعلی وآیه نفس های مامان و بابا

سفرنامه کربلا

1392/9/25 11:35
نویسنده : مامان فاطمه
676 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به گل پسر مامان عشق مامان همسفرم خیلی دوست دارم .

               کربلا قبله دلهاست خدا میداند 

       دیدنش آرزوی ماست خدا میداند 

عزیز مامان 5 شنبه آخر آبان راهی مشهد شدیم که در روز جمعه راهی سفر کربلا بشیم .سفر خیلی خوبی بود انشاءالله هر کسی آرزو داره به وصالش برسه .از ساعت 9 صبح داخل فرودگاه بودیم سخت ترین زمان زمان جدایی از بابا سعید بود .وقتی رفتیم اونطرف کم کم کارها پیش رفت ساعت 14:15 پرواز انجام شد .و ما بعد از 2:20 دقیقه وارد شهر نجف شدیم .شهری پر از غریبی حضرت علی .همه جا به دنبال گنبد و بارگاه حرم میگشتیم که از روی یک پل رد شدیم و حرم رو دیدیم و سلام دادیم .خیلی غریبانه بود شهرش مثل شهرهای ما نبود .سه روز در نجف با امیرعلی در حرم با بازیهاش دویدنهاش خیلی عالی بودمسجد حنانه مسجد سهله مسجد کوفه رفتیم و سعی کردیم با امیرعلی اعمالمون رو انجام بدیم  بعد از سه روز کربلا رفتیم .چقدر حرم حضرت عباس حضرت امام حسین زیباست و از اون قشنگتر بین الحرمین است که هرکجاش که پامیزاری جا قدمهای حسینه .کربلا که به قول من کرببلا بود خیلی قشنگ بود با اینکه به جرات میتونم بگم خیلی نماز نخوندم زیارتنامه نخوندم و با بودن امیرعلی شاید سفر سختی بود ولی خیلی خیلی با حال بود .مخصوصا برای اولین بار که میخواستیم بریم حرم حضرت عباس با چاووشی حرکت کرد کاروان به یادماندنی تر جای سفر بود .

              برمشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا

                                        بر دلم تنگد بماند آرزوی کربلا 

کربلا مثل شهرهای ایران است حداقل شکل شهر رو داره بعد از سه روز در کربلا دیدن خیمه گاه و تل زینبه و مقام امام زمان  راهی شهر کاظمین شدیم .کاظمین به نسبت خیلی تمیز و زیباتر بود و آدم رو یاد مشهد می انداخت مخصوصا وقتی وارد حرم امام موسی کاظم و جواد الائمه شدیم انگار وارد حرم امام رضا شدیم .نائب الزیاره همه کسانی که التماس دعا گفتن بودم و برای تک تکشون دعا کردم .بعد از یک روز در کاظمین به سمت نجف رفتیم و عازم مشهد شدیم به مشهد که رسیدیم و حرم امام رضا رو دیدیم دلمون برای همه جاهایی که رفتیم تنگ شد و دلتنگی همراهمون شد امیدوارم قسمت همه آرزو مندان بشه .

توی این سفر تا جایی که جا داشت امیرعلی مهر خورد و با مهر ها بازی کرد . سجده شکر به جا آورد و مهرهای تربت رو بوسید .

قشنگترین حرکت امیرعلی در این سفر در شب آخر توی بین الحرمین کفشهاش رو به سختی درآورد و سه بار سجده کرد که اشک همه رو درآورد خیلی قشنگ بود این صحنه .

امیرعلی عزیز مامان نفسم سعی کردم در حرم در این فضا بازی کنی و لذتهای کودکانه خودت رو ببری که محب اهل بیت باشی اگر دعوایت نکردم فقط به این خاطر که تصویر خوبی در ذهنت بمونه هرچند که من کورم و تو بینا و خوش به سعادتت مامانی.

 

امیرعلی در هواپیما هنگام رفتن به کربلا

امیرعلی در حال شیرخوردن در فرودگاه

امیرعلی در آغوش مامان فاطمه بعد از زیارت حرم حضرت علی خوابیده است .

امیرعلی در آغوش بابایی در جلوی حرم حضرت عباس

امیرعلی در کربلا جلوی مقام امام زمان 

امیرعلی در شهر کاظمین جلوی حرم امام جواد و امام موسی کاظم در آغوش بابایی

امیرعلی در حالت خواب آماده رفتن زیارت 

امیرعلی در سالن غذاخوری ساعت 6 صبح منتظر صبحانه هست 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

نازنین بانو
13 آذر 92 8:09
زیارتت قبول مامان امیر علی چه کار عجیبی کرده بچه تو بین الحرمین .الهی بگردمش قربونت برم نائبالزیاره شما بودیم
مريم مامان طاها
13 آذر 92 10:22
فاطمه جان خوشا به سعادتتون. انشالله باز هم قسمتتون سفرهاي زيارتي بشه. بوس براي اميرعلي نازنين فدای شما بشم نصیب قسمت شما بشه گلم
مامان امیررضا
14 آذر 92 18:26
سلام به امیر علی جونم و مامان گلش.... زیارت قبول......کارهای این جگملی مخصوصا کار آخرین شبش خیلی با حال بود....بچه ها قلب پاکی دارن....برا انجام اعمال مسجد کوفه و سهله امیر علی چی کار می کرد؟؟ اگه خدا بخواد و امام حسین هم بطلبه ما قصد داریم برای ایام عید بریم....خیلی نگران امیررضا هستم.....همش میگم اونجا مثلا وقتی داریم اعمال انجام بدیم یا وقتی تو راهیم یا وقتی زیارت هستیم خودش کثیف کنه چی کار باید بکنم..... واقعا با این عسل ها زیارت رفتن خیلی سخته و با خاطرات به یاد موندی.... منتظر عکس های دیگه سفر کربلاتون هستیم.... سلام عزیزم ممنون از لطفت مسجد سهله امیرعلی مینشست با مهرها بازی میکرد یک کم هم مهر میخورد ما به اعمالمون رسیدیم ولی برای مسجد کوفه یک کم اذیت کرد مثلا من براش توپ برداشته بودم وسط نمازها می اومدم باهاش توپ بازی میکردم که یکبار هم یک پله رو ندیم وپخش زمین شدم ولی خدا خیرش بده به بابام به من گفت برو اعمالت رو انجام بده بعد بیا من میرم اینطور شد که من تونستم به اعمالم برسم .در شمن همه چیز همراهم بود دستمال مرطوب دستکش یکبار مصرف پوشک تشکچه تعویض همه چیز که اگر کثیف کرد در همه حالی بتونم عوضش کنم که خداروشکر کارم رو تونستم به راحتی انجام بدم .مامان امیررضا خدا هم به آدم صبر میده و هم قوت از هیچی نترس خود امام حسین نگهدار بچه ات هست نه مریض میشه نه مشکلی براش پیش میاد من بدون بابای امیرعلی رفتم با خانوادم همه میگفتن خیلی سخته امیرعلی خیلی به من وابسته شد خیلی بغلم بود حتی روی دوشم پشت سرم می نشوندمش و توی حرم راه میرفتم گفتم نماز و دعا زیاد نخوندم ولی همین قدر که پسر در اون مکان در اون حال و هوا بازی کرد محبت اهل بیت توی دلش جا گرفت برای من بسته شاید باورت نشه من حتی یکبار هم امیرعلی رو دعوا نکردم توکل داشته باش و از هیچ چیز نترس
بهار
16 آذر 92 8:46
ای جاااااااااااااااااااااااانم...عاشقشم عززززززززززززییییزززززززززززززززززممممممممممممممییییییییییییییی