عزاداری امیرعلی در تاسوعا و عاشورای حسینی
سلام پسر مامان عزاداریت قبول عشقم .
از اینکه همچین پسری دارم که با شنیدن اسم حسین سینه میزنه خیلی خوشحالم .من در دهه اول به خاطر امیرعلی هیچ هیاتی شبها نرفتم گفتم امیرعلی خسته نشه که خدای نکرده توی حافظه اش بمونه و....
فقط شب تاسوعا و عاشورا به هیات رفتیم .روز عاشورا به یکی از روستاهای اطراف شهرمون رفتیم .من برای امیرعلی یک پلاستیک پر از بیسکویت سیب و آب شیشه شیر می بردم که پسر با کوچکترین اراده ای به بهترین خواسته اش برسه .خداروشکر عزاداری خوبی بود هر چند که پسر خیلی وقتا توی راه خواب بود .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی