ده ماهگی مبارک
سلام گل پسرم عزیزم امیرعلی خوبم
عشقم امروز نه ماهگی شما تموم شد و وارد ده ماهگی شدی .
امروز میخوام یک کم برات تعریف کنم که چه کارهایی انجام میدی .اول از همه دیگه راحت می شینی و این باعث خوشحالی من هست .دوم از همه خیلی تلاش برای بلند شدن و چهاردست و پار رفتن میکنی البه خدا به دادم برسه مامانی همین الان با سینه خیز رفتن دائما باید دنبال شما بدوم .سوم از همه تنها پله خونه خودمون رو هم کشف کردی و از دیشب هی میای تو آشپزخونه .بعدش هم همش دوست داری یکی دستهای شما رو بگیره و بغلت کنه و شما راه بری با سر انگشتا پاهات خیلی جالبه تند و بدون وقفه فقط میری .یک کاردیگه ای که انجام میدی کل دکوراسیون خونه رو میخوای به دست بگیری البته من با یادآوری اسباب بازیها نمیزارم همچین کاری رو انجام بدی ولی خوب تا غافل بشم هم زود همه چیز رو بهم میزنی .صبحها دیگه بیدار میشی و وقتی میخوای بری خونه مامانی کاملا سرحالی انگار میدونی من صبح ها نیستم و شاید خیلی اذیت نمی کنی .پنجم مو به سر خاله فهیم نزاشتی تا خوابیده یا هر کاری که میخواد انجام بده سریع خودت رو بهش میرسونی و سریع موهاش رو میکشی یا لباسش رو میکشی بالاخره شدی یک آتیش که من و بابا سعید خیلی دوست داریم عاشقتیم عشقم میدونی کلی زندگیمون رو تغییر دادی .راستی دیگه دندونت حس میشه و خوشحالی مامان دو چندان شده.
دیروز نیمه شعبان بود ازت خواستم که امسال که اولین سالی هست که در جشن نیمه شعبان هستی برامون دعا کنی که ما هم خدابه راه راست هدایتمون کنه .عزیزم قلب کوچیکت و دستهای نازت جایی برای دعا کردن. خاله ها معتقدن وقتی دعا کنی زود دعات برآورده میشه پس برای همه دعا کن عزیزم .قربونت بره مامانت میشه برای من هم دعا کنی حاجتی دارم که انشاءالله برآورده بشه .
بالاخره عزیز مامان بزرگ شدی و شیطونی هات بیشتر عزیزم خیلی میخوامت . توی پستهای بعدی میام و کلی عکس میزارم